یوما- شعر جدیدی از کافیه جلیلیان

کافیه جلیلیان – تورنتو

Kafieh_Jalilian- کافیه جلیلیان

یوما*،

هنوز شهرتف‌زده

از مويه‌های تو بی‌تاب است

آن روزِ سياه

عبا به سر کشيدی

سرمه به چشم

کل زدی

حجله بستی

تن‌های سرد سه سروِ جوانت را

زيرِ نخل‌های سربريده چال کردی

يوما،

غرش تانک‌ها

کاتيوشاها

تک‌تيرهای دور

و سايه‌های ترسناک اجنبی بر خانه‌ها

ضجهٔ «يا ولدی»ات

کمر شهر را شکست

يوما،

بی‌زمان، بی‌روايت

مرگ زندگی درچشم خونی‌ات، فرياد شد

غزل، ترانه

نوحه‌کنان، بر درگاه خانهٔ گِلی‌ات باريد

يوما،

ديگر تنورت گرم نشد

دودی از اجاقت برنخاست

باغچه‌ات

شنبليله و شبدر نروياند

درخت سه‌پستانت خشک شد

يوما،

ديگر کسی تو را نديد

نه زير سايه‌سارِ نخل‌های يتيم

نه در ساحل شطِ گل‌آلود گريان

مويه‌هايت،

و شروه‌خوانی زائر نبی

خوابِ شب را شکسته

يوما،

بال سياه سايهٔ عبايت

بر تمام شهر گسترده

يوما،

گريه‌ات

حافظهٔ نخلستان سوخته است

 

*يوما به‌زبان عربى يعنى مادر. در جنوب ايران به هر زنى كه نمى‌شناسند ولی مى‌خواهند صدایش کنند، مى‌گويند «يوما».

ارسال دیدگاه